۱۳۸۸ آبان ۲۹, جمعه

و من چنین آدم خوشحالی هستم

من اینجا ملتمسانه (البته برای تأثیرگذاری بیشتر) از خوانندگان احتمالی اعمم از وبلاگ نویسان و یا وبلاگ خوانانی که در تهران هستند تقاضا می کنم اگر می توانند ، قراری بگذارند تا با چندی در وقتی در حدی آشنا شویم ببینیم چه می شود.
داوطلبین از طریق کامنت یا ایمیل من را در جریان بگذارند ممنون می شوم.
:)

۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

سه در یک در حد محصولات چینی

یک_ شعار ذهنی غالب مقامات حاکم بر ایران " همه ی ایران خلای من است".
دو _ خب من به جای اینکه بشینم یک هفته، یک روز، یک ساعت، پنج دقیقه یا حتی فی البداهه فکر کنم که چی بنویسم ، بگوزم که خیلی بیشتر جلب توجه می کنم و نظر و تحلیل می شنوم و می خونم.
سه_ خبر مرگم سومین نوشته هم از ذهنم رفته چون توی اتوبان به فکرم رسید و نمی تونستم بنویسم حالا به همان بنای نوشته ی دو وقت نمی گذارم که یادم بیاد، اصلا ً سگ خور بابا نخواستیم.

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

در هر رگ من

در گام های لحظه های هستی ام،
تنهام
طنین بانگ تنهاییست
نانا نا نا نانا نا
در هر رگ من خون غم جاری
نانا نا نا نانا نا
در هر رگ من،
رگ من
زیرا که من تنها تر از
تک برگ های زرد پاییزم
زیرا که من تنها تر از

(سروده ی محمد رفیع، اجرا شده توسط گروه بــــاراد)
[گوش کنید]

۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

سیزده آبان

این هم جزء مناسبت هایی است که خودتان در تقویم گنجانده اید و تا کنون ادعای شما و وجود ما بوده که به مناسبت هایتان اعتبار می داده است، کنون از همین ها می ترسید مدعیان تنگ نظر.