۱۳۹۱ آذر ۲۹, چهارشنبه

سخت

سخت است این روزها. نه بهتر است بگویم خود آدم سخت است ،نه،نه، زندگی سخت است. اصلاً هردو سخت اند و متأسفانه این معادله از آن معادله هایی نیست که سخت در سخت بشود نرم. این خود سخت است. معلوم نیست سختی آدم، زندگی را سخت می کند یا سختی زندگی، آدم را.

چیزهای سخت بالاخره یک روز می شکنند. دقت کردید نگفتم نرم می شوند، می شکنند. البته آن هایی که یک بار برای همیشه سخت نشده اند، نرم می شوند. خب حالا کدام یک یک بار برای همیشه سخت شده اند؟ آیا زندگی یک ماهیت ثابت برای همگان است؟ اگر باشد ، این یعنی زندگی آن قدر نرم است که این همه را در خود جا داده؟ و هرچقدر پرتر شده ، سخت تر هم شده؟ یا اصلا ً بر عکس یک بار برای همیشه آن قدر سخت شده که این آدم های نرم به عنوان مقابله با آن سخت می شوند و باز آن داستان قبلی؟ اگر نرم باشند تأثیری بر سختی زندگی دارند؟ اگر سخت باشند چطور؟ سخت تر شاید.

۱۳۹۱ آذر ۲۳, پنجشنبه

خارج از گودی ها

گاهی وقت ها در زندگی پیش می آید که آدم هایی خارج از گود که به نظر می آید خیلی هم بر امور زندگی مسلط هستند، چنان زندگی یک نفر با خود یا چند نفر دیگر را به بازی می گیرند که تقریباً تمامی چیزهای داخل گود و خود گود را کاملاً ویران و در هم بر هم می کند و این در حالی است که خود با خیالی راحت با اعتمادی بالا از چایگاه و حقانیت خود همچنان خارج از گود مشغول سرکووفت و بر هم زدن اوضاع و احوالند طبعا ً با صورتکی موجه، با آن لبخند همیشگی که "من چی گفته بودم؟ دیدی؟"
این آدم ها هرگز عرصه را به طور کامل ترک نمی کنند و دائماً قوانین را عوض می کنند . همیشه ناصح ئ نظم دهنده ی امور داخل گود دیگران باقی می مانند . دیگران را که کورکورانه یا به طرز بنده گونه پیرویشان شده اند را به بازی گرفته و ترغیب می کنند تا طبق قانون آن ها رفتار خود را اصلاح کنند و یا تغییر دهند. قضاوت هایشان هرگز با سوال روبرو نمی شود، هرگز با آن مخالفت نمی شود اگر هم مخالفتی در کار باشد خارج از گودیشان را در این لحظه یاد آور می شوند تا هم گود را به داخل خود کشند هم وجهه ی خود را حفظ کنند تا شخص مورد بازیشان را، هر موقع دوست داشتند دوباره قورت بدهند.
این بازی یک دومینوی دروغ را در دل خود درست می کند که اولین دانه در خارج از گود افتاده و کسی آن را ندیده و نمی داند کجا دنبالش بگردد یا حداقل هرگز اجازه ی  زیر سوال بردن این چهره ی مقدس خارج از گود داده نمی شود، از طرف همان ها که به بازی گرفته شده اند.
پ.ن: در واقع خارج گودی ها هرگز مسئولیت داخل گود را نمی پذیرند یا این گونه وانمود می کنند که مسئولیتی در قبال آنچه داخل گود می گذرد، ندارند اما همواره آن را مورد قضاوت قرار می دهند و برایش راهکار ، تعاریف ، نمادها و نقشه هایی در سر دارند.

۱۳۹۱ آذر ۱۷, جمعه

یک لقمه کتاب


شبهاي روشن/داستايوفسكي

"گوش کنید، می‌خواهید بدانید من چه جور آدمی هستم؟"
" البته!"
" به معنی دقیق؟"
" بله، به دقیق‌ترین معنا!"
" خب، من یک نقش نمایشم! بازیگر یک نقش، از آن‌ها که در زندگی پیدا نمی‌شود!"