۱۳۹۳ آذر ۱۱, سه‌شنبه

ناخودآگاهم وحشی

یکی-دونفر از دوستانم چندین بار پیشنهاد دادند که کابوس هایم را جایی بنویسم. این می شود اولین بار.
در خوابم(یعنی در حالی که هنوز خوابم) بیدار با صدای "تق تق" سریع و دردی از خواب می پرم(هنوز در عالم واقع خوابم) و می بینم که موجودی کوچک شبیه به خارپشت گرد شده است به روی ناخن انگشت شستم و با دندان افتاده است به جان ناخنم. ناخنم پر از خون بود، جانور را با چند تکان پا یا با کمک دست کندم و دیوار زدم. اینجا تازه از خواب پریدم. تا صبح دوبار دیگر از خواب پریدم و صبح از شب پیش که به تخت می رفتم خسته تر بود، خیلی خسته تر و به شدت گرسنه.

۱۳۹۳ آبان ۲۳, جمعه

تو مادر نیستی!

مادران ایرانی با اظهار و باور فداکاری و از خودگذشتگی شان، زندگی خانواده ی خود را به گروگان گرفته و به هیچ قیمتی از آن نمی گذرند. با همیشه بخشیدن و آغوش باز نگه داشتن برای فرزندانشان و نه شوهرهایشان، سرمایه جمع می کنند، طناب محکم می کنند. وقتی پایه های تربیتی نادرست کار می کند از محصول نمی شود انتظار معجزه داشت حتی اگر خودش بخواهد و فکر کند که می تواند چیزی غیر از آن چه با خودش برخورد شده با دیگری برخورد کند. این رفتارها دائما قالب عوض می کنند و رنگ نمی بازنند.

۱۳۹۳ آبان ۱۰, شنبه

سیگار کمترین ضرر تنفسی را دارد

بگذار آدم ها خوش باشند، در حیاتی تماماً صوری با تزییناتی خیالی وتماماً دروغ.
بگذار بخار مغزهای پوسیده شان تمام فضا را پر کند.
بگذار گند افکار این صورت های معصوم همیشه خندان را متعفن کند.

۱۳۹۳ آبان ۷, چهارشنبه

اَهَمنِش

یک. همین عنوان بی معنی. از این مزخرف تر هم می شد عنوان گذاشت؟ باید به عنوان ها با دقت بیشتری فکر شود. خالی گذاشتن و به زور پرکردن دیگر کافی است.

دو. با خشونت بر ضد خشونت نمی شود کاری کرد. اگر قرار است جلوی خشونت گرفته شود با شعار “مرگ بر” کسیی_چیزی_یاد_نمی گیرد.

سه. درست است که بخش نظر یا همان کامنت را همه جا گذاشته اند ولی دلیل نمی شود همه جا و بی جا و باز به زور نظر بدهیم. گزینه لایک راه در روی خوبی است از آن به جا استفاده کنیم. البته یک زمانی بود از لایک برای ابراز نفرت هم استفاده می شد نمی دانم هنوز هم می شود یا نه. نکنید از این کارها.

چهار. تربیت تک تک یا جمعی افراد جامعه به عهده ی شما نیست. سعی کنید رفتار خودتان با معیارهایتان بخواند.

پنج. باور کنید خروج همه ی خوبان از کشور بدترین راهکار است و برعکس خروج تمام مفسدین از ایران بهترین. چرا که دیگر دستشان به جایی بند نخواهد شد، از آن ظرف آن خوبانی که خارج شدند چنان پس پس رفتند که.

شش. همه چیز را تگ نکنید تا برای خودتان مخاطب بیشتر جذب کنید و بعد با همان مخاطب جر و بحث. مخاطب زیاد زندگی شما را نمی سازد.

هفت. قبل از این که دیگران را مسخره کنید به کارها و حرف هایی که در طول روز یا هفته کرده اید و زده اید فکر کنید. یادتان می آید.

هشت. با نق زدن و همیشه غصه دار بودن و در سختی زندگی کردن قهرمان نمی شود. زیادی خوش بودن و بیخیال بودن هم از آن طرف بام پایین افتادن است. همین وسط ها باشید از مناظر اطراف لذت ببرید.

نه. همه ی مسائل دنیا به شما مربوط نیست.

ده. سوار هر موجی نشوید یا به گل می نشینید یا پایین نمایید تا موج بعدی. بدون این که بدانید.

یازده. دلیل اختراع و استفاده از ساعت را دائماً بررسی کنید.

دوازده. مهربان باشید حتی شده ظاهری. فحش ندهید، لااقل برای تعریف کردن از چیزی فحش ندهید.

سیزده. تعطیل است.

چهارده. نمی خواستم این طوری بنویسم انقدر یک دفعه پشت سر هم فوران اتفاقات است که نمی فهمم با کدام شروع کنم ذهنم کشش ندارد.

پانزده. زمانی که برای کارتان در نظر گرفته اید را کار کنید، کار.

شانزده. با من بیعت کنید.

هفده. پست خراب شد، بریم از اول.

۱۳۹۳ مهر ۲۶, شنبه

سقوط به ابتدا

دارم سقوط می کنم.
با یک تکان پیچیده، نه این اصلاً ساده نبود.
سقوط می کنم به اول ماجرا و
سرم دائم به جداره های خاطرات می خورد،
دلم دائم به دلی می گیرد،
له و لورده به آخر ماجرا خواهم رسید، جوری که قابل شناسایی نباشم.
این اصلاً و ابداً ساده نبود.
ساده نیست.

۱۳۹۳ شهریور ۱۶, یکشنبه

" تبریک"

درکش برای من.سخت است. درک این که چه در ذهن آن خوانندگان و بینندگانی که نی نویسند " قلم خوبی دارید، تبریک"، "عکس بسیار خوبیه، تبریک"  می گذرد. تشویق کردن نیست که درک نمی کنم، مشکل آن شخص بی نام و نشان و.تبریک گفتتش است. آخر به چه اعتباری؟

۱۳۹۳ شهریور ۲, یکشنبه

بقیه

هرموقعی که داشتید فکر می کردید که اگر "بقیه" تغییر کنند یا اگر "بقیه" فلان کاری رو انجام بدهند یا نه، یادتان باشد خودتان برای عده ای دیگر "بقیه" به حساب می آیید.

۱۳۹۳ خرداد ۲۴, شنبه

کاروزندگی

روزی شیخ سیوک در جمع اصحاب بدون این که کلمه ای بر زبان بیاورد، با خود چنین خیال کرد:
کارتان را زندگی کنید، همانا آگاه باشید تا زندگیان را کار نکنید.
جمیع اصحاب در خیال خود واقعیت را پاره کردند و به مجاز شدند.

۱۳۹۳ خرداد ۵, دوشنبه

اشتباه بزرگ

اگر روز کارم به جدایی بکشد، به عشق اولم بازمی گردم تا دیگر جدایی ام بزرگ ترین اشتباهم نباشد.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۶, جمعه

مغز خراب ها

"دووجهی شدن" آدمی که کشور محل تولدش را ترک کرده و وارد زندگی در محیطی به ظاهر بهتر شده،  مغزها را فاسد(خراب،گندیده)  می کند.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۱, یکشنبه

کپی

خیلی مهم است که زندگی انسان در محیطی کپی شده نگذرد/بگذرد. 
اگر کافه های اطراف شما هم زنجیره اند.  با دکور و رنگ همگون سایر شعبه ها بنا شده اند، محیط زندگیتان یک محیط کپی شده است.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه

مد مجازی

مهاجرت از وبلاگ به فیس بوک. حرف تازه ای نیست. اشتباه تازه ای هم نیست. تجربه ای است می تواند خوب باشد می تواند نباشد. بسته به پری و خالی ای لیوان ندارد. درگیری ها در فیس بوک بیشتر است چون خوانندگان بیشترند. چون نوشته ها راحت تر دست به دست می شوند. چون خوانندگان آزادی عمل بیشتری دارند. اما آیا واقعا من برای این آزادی عمل ها بود که وبلاگم را به راه انداختم؟ آیا من به دنبال خوانندگانی شناخته شده بودم؟ آیا دلم می خواست شناخته شوم؟ این ها نبود انگار. تنها نقطه ی مشترک این بود که من دوست دارم بنویسم. گاهی آنچه را در ذهنم می گذرد بنویسم. ذهن من منتقد است و ساختاری منظم ندارد. ذهن من تابو ها را بعضا ً می شکند قبلاً رادیکال مآبانه اخیراً محتاطانه تر. با این وجود بازخوردهای فیس بوک خودخراب کنی است خیلی وقت ها. درگیرهای مجازی این کلمات دیجیتالی نفس آدم را می گیرد. خوبی وبلاگ این است که می شود نوشت و خوانده نشد. می شود فقط نوشت و نخواند. می شود واقعیات را به دنیای مجازی آورد. فیس بوک، فیس بوک آدم را اسیر این دنیای مجازی می کند. اسیر اشتراک گذاری و لایک می کند. اینجا همه چیز زیرپوستی است. معلوم نیست که می آید،  چه می خواند و کی می رود. هم خوب است و هم بد. شاید این دو دنیای مجازی را موازی باید برد جلو شاید گاهی این گاهی آن. این مد مجازی بازی هاست که ما را درگیر انطاق پذیری های مختلف می کند. ما که به دنبال مشتری هستیم.