۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

چه پستی می خواهید؟..مخلوط لطفاً

به نام هیچ کس و با حول و قوه ی پنجه های خود این پست را آغاز می کنم به هیمن سادگی بی ویرایش بی آرایش

شهروند گرامی شهر ما، اگر لطفی در حق من کنید ممنون می شوم.ساده است، شما که به هر حال با اتومبیل تان هرکجا که می خواهید و تصمیم می گیرد متوقف می شوید بی نگاه به این طرف و آن طرف ، بی آنکه ذره به خود طحمت بدهید در جای پارک توقف کنید؛ هنگام توقف د ماشین را باز کنید و یک پایتان را روی زمین بگذارید که من مطمئن شوم سوار دوچرخه اید و خاندانتان را به رگبار فحش نبدندم.

روزی شیخ سیوک به چت روم شد. به یک آیدی دختر پی ام داد.برای اینکه سر صحبت را باز کند پرسید ساعت چند است حاج خانم؟ شیخ تا سه روز منتظر جواب پای کامپیوتر بود.

چند روز پیش خبری پخش شد که در عربستان چند روزی به تعطیلات عید فطر اضافه شده است. امروز در زونامه نوشته بود که طرح اضافه کردن دو روز تعطیلی به جای تعطیلات موجود در سال دنباله ی عید فطربه تصویب کمیسیون فرهنگی رسیده است. تا اینجا به جهنم. آمده اند روز 12  فروردین را از تعطیلات حذف کرده اند که باز هم به جهنم ،با روز 29 اسفند.روز ملی نفت؟!!

۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

کمی مهربانتر

تلویزیون برای پدر،مادرهای ما مثل کامپیوتر برای ماست. بالا و پایین کردن کانال هایشان مثل وب گردی های ماست.دیدن برنامه های مشترکشان هرچند که برای خودشان هم جالب نباشد مثل ری شِر کردن مطلب های ماست. بحث های برنامه ای شان مثل کامنت گذاری های ماست. تا می رسیم سرگرمی شان را نگیریم. تا می رسیم سرگرمی شان را مسخره نکنیم. بیایید بیشتر همراهی شان کنیم.بیایید کمی مهربانتر باشیم، همین. :)

۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه

۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه

+مملکته داریم؟!

طبس حدود 300 کیلومتر با یزد فاصله دارد و جزء استان یزد است، بعد کرج حدود 30 دقیقه با تهران فاصله دارد و خود استانی مستقل است… نه !واقعاً مملکته داریم؟!!

۱۳۸۹ مرداد ۱۴, پنجشنبه

توی اسباب بازی

داشت با موبایلش حرف می زد که وارد اتاق شد. بالای میز من ایستاد.نگاهش نمی کردم.گوش هم نمی کردم چه می گوید. متوجه شدم دنبال کاغذی است تا شماره ای را بر روی آن بنویسد.شماره را هم نفهمیدم. داشت شماره را روی تقویم رومیزی من می نوشت.نگاهش نکردم.حرفش تمام شده بود.انگشتش را روی صفحه تقویم گذاشت و از من پرسید :”این چیه؟”.گفتم تاریخ.گفت “نه!  می تونم بکنمش؟” گفتم بله،بکنید،یک روز کمتر ،بهتر! از اتاق که بیرون می رفت می گفت “این که می گم این چیه یعنی لازم نداری این رو ، برگه باطله است………” من  خنده ای بر لبم بود ،نگاهش نمی کردم.

۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه

اینجا دیوانه خانه است

این دیگر چه دنیایی است…چند روزی است که ویکی لیکس خبر ساز شده، دنیا دیگر به جایی تبدیل شده که نمی شود قایم شد.این خوب است؟شاید…چند روز پیش بود که در بی بی سیاین خبر پخش شد که در یک پارک جنگلی که بر زمین و زارش نوشته اند خطر حمله خرس است و مؤدب باشید، خرسی آمده مردی را خورده گویا و کارآگاهان در پی اثبات این قتل اند و اگر ثابت شود خرس اعدام می شود در حالی که در آن کشور انسان اعدام نمی شود.خرس هم قتل عمد و غیر عمد دارد مگر اخمخ؟ جهان زیر ذره بین است آن ته ِ تهِ دنیا را می پایند تا ببیند چه قدر می توان همه چیز را به طور منطقی فهمید بعد این جا بیخ گوشمان یک هشت پا نتیجه ی جام را تعیین می کند ولی اگر من ادعای پیامبری کنم خشتکم را بر سرم می کشند، این است منطق آدم ها. همه این ها هست با خیلی چیزهای دیگر. بعد اینجا ما می گوییم رأی مان کجاست؟ می کشندمان می گویند حجابت کو؟!

همین کارها را می کنید که خیلی ها می آیند بعد از انتخابات فحش می دهند به اول آخر نوری حالا می گویند چرا اولین خبر ، خبر فوت او نیست و یادت هست کنسرتش؟ یادتت هست ترانه ای که خواند؟

همین خبرهای در هوا پخش است که یکی می گوید آمده است تا به قول خودش فان داشته باشد و بقیه اگر خارج از عکس های  بهمان او  می چرخند بنجل هستند و حال به هم زن.

همین کارها را می کنند که یکی می آید بلاگ هک می کن برا ازدواج…همین کارها را می کنند که عاشقی می شود با پیژامه نشستن پشت این مونیتور و با قیافه ای هپلی  از یک شخصیت مجازی نوشتن .

همین کارها  را می کنند که گوز لایک دارد نه مغز.