۱۳۹۳ آذر ۱۱, سه‌شنبه

ناخودآگاهم وحشی

یکی-دونفر از دوستانم چندین بار پیشنهاد دادند که کابوس هایم را جایی بنویسم. این می شود اولین بار.
در خوابم(یعنی در حالی که هنوز خوابم) بیدار با صدای "تق تق" سریع و دردی از خواب می پرم(هنوز در عالم واقع خوابم) و می بینم که موجودی کوچک شبیه به خارپشت گرد شده است به روی ناخن انگشت شستم و با دندان افتاده است به جان ناخنم. ناخنم پر از خون بود، جانور را با چند تکان پا یا با کمک دست کندم و دیوار زدم. اینجا تازه از خواب پریدم. تا صبح دوبار دیگر از خواب پریدم و صبح از شب پیش که به تخت می رفتم خسته تر بود، خیلی خسته تر و به شدت گرسنه.