۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه

شرم کن ای پیرمرد از پیری خودت

چهار ماه از آن حادثه می گذرد که ما آمدیم و دزدیده شدیم برای پزدادن شما. شصت و سه درصدتان هم که از عهده ی مای خس و خاشاک بر نمی آید و بر خود می لرزد و نعره سر می دهد تا ما بترسیم چون خود می ترسد. ول کن مرد حسابی. مگر کوری؟! سحر برای ما که نزدیک است شما مواظب قدم هایتان باشید که گورتان همین نزدیکی هاست.

۱ نظر:

دونفر گفت...

بوی زندانی سیاسی میاد (;