۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه

وانت

“ وانتی ها جماعتی هستند کاملاً سوای از سایر اقسار جامعه. بذار اینجوری برات توضیح بدم….اگه دقت کرده باشی همه ی وانتی ها موقعی که قراره بار خالی کنند پاشون، کمرشون یا یه جای دیگه شون را تازه عمل کردن یا تازه آسیب دیدن دستشون یا پاشون رو بستن. این فقط تا وقتیه که قراره بار خالی کنن اما وقتی پول رو بگیرن خب …..اگه یه وانتی در شرایط عادی باشه به هیچ وجه عجله نداره، توو خیابون کلافه ات می کنن انقد که یواش و آروم می رن تازه اونم یه وری.ینی چی؟ ینی این که فک نکن شاسی این وانت آ کجه خودشون اینجوری کج کج می رونن، انصافاً کار سختیه ، خرچنگی می رن… اما وای به حالته اگه اعصاب مصاب تعطیل باشه…همه ی لاین آ رو امتحان می کنن، قشنگ می افتن تو حالت رَندُمایز..اصَن وضعیتی آ.. اگرم بزنه بهت که یا در می ره یا خشتکت رو می کشه رو سرت تو می ری… اگه دقت کرده باشی به محض اینکه حس کنن باری که دارن می برن زیاده و یه لحظه حس کنن پولش نمی ارزه دیگه به نظرش بارت به هیچ ترتیبی تو وانت جا نمی شه! آخرشم خودت باید همه چی رو جا بزنی…

از این حرف آ بگذریم ..هی دقت کردی من از چه طیفی تا چه طیفی می تونم حرف بزنم ، ینی از هر چیزی می تونم صحبت کنم در حالی که از همه چی هیچی ام نمی دونم…من باید می رفتم ملایی چیزی می شدم جوون تو”

صفحه هشتاد و نه دفترچه ی خاطرات شیخ سیوک

جهولیت در جهالت(عنوان نوشته شده بر روی دفترچه)

هیچ نظری موجود نیست: