۱۳۹۰ مهر ۲۰, چهارشنبه

برای آن روز که مبادا

همه ی ما.لازم است دوباره تأکید کنم همه ی ما دیده ایمش.از ابتدا گذاشته اندش برای روز مبادا که مبادا لنگش بمانی. البته همیشه آن طور که انتظار می رود نیست، یعنی فکر نصف مبادا را کرده اند، بیشتر مبادا که بادا. نکته این جاست که خیلی ها[تأکید می کنم خیلی ها که نه همه باشند] در روز مبادا هم آن را برای روز مبادا می گذارند سر جایش بماند.نهایتاً یکی دو ساعت کار کند. لابد زیادی کشش می دهم. همه ی ما پنچر شده ایم و یا لاقل پنچری دیده ایم، خیلی هامان دیده اند که زاپاس ها به همان نویی روز اولشان هنوز در صندوق عقبند، برای روز مبادا.

هیچ نظری موجود نیست: