۱۳۹۱ شهریور ۷, سه‌شنبه

یک گاز از کتاب

«صبح به خیر آقا، صبحانه؟»
«بله لطفاً.» این را گفتم و وقتی پیشخدمت صورت غذا را جلوی رویم گرفت، سری تکان دادم ، مداد را بلند کردم و بریده بریده نام تک تک چیزهایی را که برای صبحانه می خواستم بر زبان آوردم، طوری که گویا من در تمام عمرم چیز دیگری به عنوان صبحانه نخورده ام:« لطفاً یک قوری قهوه، ولی با سه فنجان، نان برشته، دو تکه نان سیاه، کره، مربای پرتقال، یک عدد تخم مرغ پخته و پنیر فلفل دار.»
« پنیر فلفل دار؟»
«بله، پنیر پرچربی که فلفل قرمز به آن اضافه کرده اند.»
«به روی چشم.»
...
«پنیر فلفل دار؟» این سوالی بود که از پشت دریچه با صدای آشپز شنیده شد. پیشخدمت گفت:«بله،پنیر پرچربی با فلفل.»« خب،پس بپرس چقدر فلفل را باید با پنیر مخلوط کنم.»
شروع کرده بودم به کشیدن طرح نمای ساختمان های ایستگاه راه آهن. با خطوطی محکم و مطمئن قاب پنجره ها را بر روی کاغذ سفید بی گناه می کشیدم که پیشخدمت برگشت؛ همین طور در انتظار ماند تا من سربلند کردم و حیرت زده مداد را از روی کاغذ برداشتم.
«اجازه هست بپرسم که جناب عالی چه قدر فلفل را در چه مقدار پنیر میل می کنید؟»
« چهل و پنج گرم پنیر را با یک انگشتانه پرفلفل خوب با هم مخلوط کنید- و گوش کنید آقا، من فردا هم همین جا صبحانه خواهم خورد،پس فردا هم، پسان فرداهم؛همین طور تا سه هفته،سه ماه ، سه سال ؛ شنیدید؟همیشه هم همین وقت، حدود نه.»
«البته قربان.»
من درست همین را می خواستم، و همین طور هم شد؛دقیقاً. بعدها هم از این که می دیدم نقشه هایم دقیق و درست اجرا می شود و هرگز چیز پیش بینی نشده ای اتفاق نمی افتد، جا می خوردم. دو روز بیش تر نگذشته بود که من دیگر تبدیل شدم به « آن آقای پنیر فلفلی»؛ یک هفته بعد شدم« هنرمند جوانی که همیشه ساعت نه برای صبحانه می آید»؛ سه هفته بعد: « آقای فهمل،آرشیتکت جوانی که پروژه ی بزرگی را اجرا می کند»
...
جمعه ششم سپتامبر 1907، و این صبحانه نخستین صبحانه ی من بود. تا به آن روز من هیچ وقت با صبحانه قهوه نخورده بودم،هیچ وقت تخم مرغ نخورده بودم،فقط جوشانده ی جو با نان سبوس دار با کره و یک حلقه خیار خورده بودم؛ اما اسطوره ای که می خواستم از خود به جا بگذارم دیگر در حال ایجاد بود. با سوال آشپز در مورد «پنیر فلفل دار» اسطوره در راه رسیدن به جایی بود که باید به آن جا برسد: مردم.

بیلیادر در ساعت نه و نیم - هاینریش بل - کیاکاووس جهانداری- نشر ماهی

هیچ نظری موجود نیست: