۱۳۸۷ مهر ۱۸, پنجشنبه

چشمت کور

- من دلم نمی خواد وقتی که کار می کنم مورد خفت و خواری قرار بگیرم.
+ می دونی مشکلت چیه تو می خوای همه چیو از اوج شروع کنی.
* احسنت، باریکلا ، باریکلا.
- چی چی باریکلا باریکلا. من اصلنم نمی خوام که از اوجش شروع کنم فقط نمی خوام که مورد خفت باشم و در ضمن دوست دارم کارم پر سود هم باشه.
+ عزیز من ! خود من چند نفری پولمو خوردن ، اصن یه جاهایی رفتم کار کردم که تو حاضر نیسی پاتو بذاری اونجا ، تو به اینا می گی خفت دیگه ؟ نمی گی؟ بعدشم آدم کم کم جا می افته سودم می آد دنبالش.
* بله؛ اصن آخه نمیشه که کاری ضرر و زیان نداشته باشه.
- چرا نمیشه؟! میشه. من دوس ندارم خیلی کار کنم و خفت بکشم دلم می خواد سود زیادی ام داشته باشه.
* هیچی دیگه ، اینجوری تو باید دستو بکنی تو جیب یه نفر دیگه پول برداری جونم.
- * + [ هر هر هر هر هاهاهاهاها هی هی هی ]

هیچی آقا. والا بلا مام جونیم. تو رو خدا یه نگا به این دکو پوز بندازین. بـــــعله موآمون سفیده اما قیافه که عین بچه مدرسه ای آ مونده جونم. ولی ما که لایی نمی کشیم تو ترافیک یه خیابون تنگ اونم سر هیچی!که چی! بعله، درسه که اینجا یه کم قحطی ندید بدید شدیم هر از گاهی هر چی رویت میشه غنیمته ؛ مام می دونیم ولی دیگه برا هر دختری که کنار خیابون داره را میره که بوق نمیزنیم متلک نمیندازیم آخه! بعله جونم، مام پولشو داریم بریم باند بندازیم عقب ماشین اوقَ و ساب بذاریم وسطش اندازه تایر ماشین و بعدم یه آهنگ [بیب] بذاریم با صدای اوقَ گوش کنیم و رینگ اسپورت بندازیم زیر ماشین و چراغ سفید بذاریم و مه شکن روشن کنیم ولی نمی کنیم که! اصن برا چی! خیلی قشنگیم حالا مثلن ننه. بعله جونم ، مام یه دستی تو رانندگی داریم تندم می تونیم بریم و لی آخه این چه صیغه ایه که هی تیر چراغ برق می پره جلو ماشین می زنی بهش! ولمون کن کوتا بیا. بعله آقا نه چی چی بعله اصلنم بلد نیسیم که با کشیدن دسی ماشین بچرخیم حالا شمام که بلدی دوربرگودن که جا اینکار نیس فدات شم. اِ! تیک آف از مد افتاده دیگه نصفه شبا ترمز ناجور درجا می گیری! اِ! اِ!

آقا هیچی ، ما یه چیزی گفتیم. 100 میلیون داریم ، دلمون نمی خواد خونه بخریم ، اصنم شرمنده شما نیسیم میریم به جاش پرتقال میخریم می خوریم افتخار می کنیم. والا... نـــــه.


بعله می گن اینجور موقع ها آدم باید رو به اونطرف واسه دس به سینه و بگه سلام سیدة آیدا- آدم است دیگر گاهی در دامی که می داند نباید بیفتد می افتد، والا ؛ آدمه دیگه یهو میشه مثه سنگ و اون موقعس که دیگه آدم نیس لا کردار.


زنگ املاء که شد می نویسی " جربزه " .... بیا نوشتی "جزیره" الاغ.

هر کی اینو درست خوند : بردار برادران بر دار را بردار. درست خوندی، اِ! هنر کردی! حالا فک کن طول دم شب داشتی با رفیقت دیوار بین دو تا اتاقو خراب می کردی که اتاقت بزرگتر شه بعدش که آتو آشغالاشو لاش ُ جم کردی می بینی که ساعت نزدیکای 2 بعد از نیمه شب یا قبل از ظهر شده! خوابتم که نمی آد چی کار می کنی یه اس ام اس می زنی به دوسِت که" بیداری؟" بعد که اون جواب نداد پا می شی می زنی بیرون تو خیابون لب رود کارون دِ! رود کارون نبود ببخشید. هیچی به نیت سونیج(سانیج) یه مشت [ سه تا دونه ] 2 هزار تومنی بر می داری می ری شیراز. بعله تو را معین گوش می دی و حمیرا و به به. هیچی صب می فهمی که اِ، نه پول داری ، نه بنزین ، گاوت بردن هندستون و اینجاس که فیلت یاد هندستون می کنه زنگه رفقا می زنی که پول ، پول. بعله وقتی که حسابی پولدار شدی برا یه سرمایه گذاریه خوب بر میگردی ولات خودت. بعدم این قضیه رو با افتخار بر نوه هات تعریف می کنی.

اِ! دایی شدی! چشمت کور دندت نرم می خواسی دایی نشی!

اصن به جهنم. سرباز!، خبــــــــــــــــــــــــــــــــر دار.

هیچ نظری موجود نیست: