۱۳۸۷ دی ۴, چهارشنبه

سرما

سرما یادم می اندازد
سرما خوردگی ام را، کودکیم را
یاد تب، منگی خواب تب
یاد تشت سرخ پاشویه با آب ولرم، دستان مهربان مادر، قلقلک پاهای لاغرم
یاد شربت سرفه می افتم ، یاد نرفتن به مدرسه
یاد آستینم، آستینی که رد آب دماغم روی آن مانده بود،
یاد چوب بستنی دکتر ، یاد درجه ی تب
یاد حسرت می افتم ، حسرت بازی
یاد ترس می افتم، ترس بازگشت به مدرسه
یاد لیمو می افتم، لیموی شیرین تلخ
یاد قرصی که از ترس سقوط به زبانم می چسبید
یاد هذیان گویی
یاد یک کاسه کوچک آبگوشت شور می افتم
بوی شلغم، یاد بخور نارنجی به خیر.

هیچ نظری موجود نیست: