۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه

بلاگینگ

بيش از یک هفته اس که از دوره ی آموزشي سربازی خلاص شدم و از پادگانآمده ام بیرون ولی هنوز خستگی پادگان و گرفتن امریه و دیدن دوستان و توی راه بودن کاملا ً از تنم بيرون نرفته. هنوز يک جورهایی گیجم. هر روز صبح به اداره ؛ اداره ای که هنوز به درستی نمی داند چه استفاده ای از من بکند يا چگونه از من استفاده کند.. مثل گلدان می نشينم آنجا و بر می گردم خانه. ولی هنوز گيجم، نمی فهمم از روزم چطور استفاده کنم ..کدام کار را انجام دهم ، کدام مطلب را بخوانم ..این مطلب جنجالي فمينیست و چای داغ اين و آن چيست، حوصله ی خواندنش را هم ندارم.. از اول هفته زور مي زنم تا مطلبی سر هم کنم بنويسم واقعاَ زور است زور بيخود، مغزم یاری نمی کند .. هر از گاهي در جمع اين و آن که می نشينم ، تلويزيون می بينم، بعضی از آی دی ها را می بينم ، در فیس بوک می چرخم یادم می آيد که چه جیزهايي بود چه کسانی هستند، نیستند.

هیچ نظری موجود نیست: