۱۳۹۰ اسفند ۷, یکشنبه

از این جانب؟!! نه نه نه، از اون جانب

مخ بنده مدتی است به علت بیکاری و بی عاری و گونه ای از انگل جامعه بودن در حال خاک خوردن است.گه گداری چیزک هایی می خورد بر چشم و گوش و کله ، یا چیزک هایی می رود در جاهایی که ذرت های حاضر در کله تکانی به خود بدهند نهایتا ً به پدیده ای به نام چس فیل بدل شوند. حقیقتاً غالب اوقات بیش از این هم نیست. چه انتظاری می توان داشت از من؟!انتظار چیز خوشایندی نیست تـــــــــــــا اینکه به سر می رسد ، وای ز روزی که به سر نرسد. اخیراً در حال اثبات این موضوع به خودم هستم که وراجی نوشتاری هم کار سختی نیست مثل هم اکنون که من اساساً و اصولا ً برای این حرف و حدیث ها شروع به نوشتن نکردم.

داستان چس فیل ها از اینجا شروع می شود که جناب نشنال جئوگرافیک از طریق تلویزیون برنامه ای پخش می کردن تحت عنوان حیات وحش. درباره ی بزرگواری به اسم اژدهای کومودو. نمی شناسیدش؟ خوش به حالتان. به هر حال این جانور بزرگترین جانور سمی شناخته شده است و بیشتر اوقات آب دهانش از گوشه لبانش آویزان. این آب دهان به علت طریقت تغذیه ی جناب اژدها پر از باکتری است.غدد  سمی هم که دارد.  به قول حضرت مقوا لکن نمی میرد که. دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که از آنتی باکتری های درون بدن این به واقع اژدها می توان در تهیه ی داروهای مفید برای حفظ سلامت انسان استفاده کرد.

تا اینجا را فهمیدید؟ حوصله تان سر رفت؟ پاراگراف اول را فقط خواندید؟ پاراگراف دوم؟ پاراگراف سوم را بخوانید می روید؟ پاراگراف هزارم؟ کی خسته است؟ هار هار هار…

در این برنامه های مستند دائماً تأکید بر آن است که نباید در حیات وحش دخالت کرد تا مبادا خدای ناکرده(بلکه خدای کرده) تعادل جهان هستی به هم بخورد بشود جهان نیستی. همیشه ی تاریخ هم همین انسان بزرگترین مشکل بوده است. در این برنامه ی به خصوص دانشمندان در تلاش برای حفظ گونه ی اژدهای کومودو هستند که منقرض نشود که دارو بسازند و اینها. حال این برای من سوال است که نجات ندادن حیوانات در حالی که همدیگر را می کشند یا به علت بیماری و ضعف و پیری و مرض می میرند خوب است و دخالت نکردن در قانون و ذات طبیعت است و نجات دادن آدم ها و یافتن انواع و اقسام آنتی باکتری ها و دارو و درمان و استفاده از سایر جانوران برای بقای بیشتر انسان(افزایش زورکی طول عمر) بر هم زدن نظم آن و  دخالت در طبیعت نیست ؟

یک عده ای هم می روند می شوند کارشناس خزندگان در همین راستا و بودجه و پول می گیرند برای همین تحقیق ها و دلمان خوش است که انسان ها خیلی متفکران خوب و جیگر بلایی هستند و حواسشان به همه چیز هست.

این قصه تمام.

برنامه بعدی همین شبکه درباره ی آشغال و زباله ها بود. در این مورد نمی خواهم زیاده گویی کنم. اما عجب داستانی داشت این آشغال ها.مجبورم زیاده گویی کنم شاید.

اول این که آشغال جمع کردن در آمریکا ظاهراً به عهده ی شرکت های خصوصی است . این جالب است. یعنی یک سری شرکت در راستای جمع آوری زباله با هم رقابت جدی دارند. این رقابت کثیف خیلی کار تمیزی است.

دوم این که به قول نگارنده ی کتاب از چیزهای بی مصرف، آدم های خیلی دانا اصولاً یک سری چیزها را از ابتدا به عنوان آشغال ( یا به عبارتی ذاتاً آشغال) تولید می کنند. مثل تمامی بسته بندی های لوازم مصرفی. دائماً هم برای ارئه ی کیفیت بهتر آنها را از جنسی می سازیم که مقاومت بهتری داشته باشند و با دانش پلیمیری و این چیزهای خودمان کلی حال می کنیم. در آخر می نشینیم فکر می کنیم ببینیم حالا این ها را چه کنیم دوباره؟

بعد می رویم یک جایی له و لورده شان می کنیم و چال می کنیم. (بعضاً آشغال ها ازهم برای بازیافت سوا می شوند و خود این می شود عاملی برای درجه بندی کشورها) بعد که در اعماق زمین چال می کنیم می رویم چندین سال بعد رشته ی زباله شناسی از خودمان در می کنیم .بعد دوباره می رویم گندهایمان را از نو بررسی می کنیم و می فهمیم که ئه! ای دل غافل! در اعماق زمین اکسیژن خاک کم است و مواد( حتی کاغذ) خیلی خیلی دیرتر از آنچه فکر می کرده ایم تجزیه می شوند.

ای جانم… چه موجود خوب و جالبی هستیم ما انسان ها.چقدر هدفمند و آرمان گرایانه زندگی می کنیم. نه که یه موقعی فکر کنید این زندگی پوچ است ها، نه. این ها نه پوچ است نه الکی.

عجب گند بزرگی زدم به عالم و آدم با این پستم. زنده باد مغز خاک خورده ی چس فیلی ام.