۱۳۸۷ فروردین ۹, جمعه

مادربزرگ می گوید :
" سیب ِ زمینی براتون قرمز کردم ، بخورید "
این حرف بوی کاه گل می دهد ، بوی حیاط ، بوی شیطنت ، بوی مطبخ ، بوی تشویق
رنگ انار دارد ، اناری دانه سفید و ترش مزه با نمک
صدای فاخته می شنوم ، صدای شلنگی که تالاپی توی حوض می افتد ، صدای دمپایی روی آجر ، صدای ساعت ِ آونگی ، صدای خنده و بازی
مزه پنیر دارد و سبزی ِ تازه ، پنیر شوری که از دوره ای در سرداب آورده اند
خنکی صبح را حس می کنم ، خوابیدن روی تخت زیر آسمانی پر ستاره ، سیاه از پرستو
یاد حرکت مگس های توی تالار ؛
یاد زندگی افتادم .

۱۳۸۷ فروردین ۶, سه‌شنبه

35

خوابیدگان بر سه قسم اند :
عده ای که می خوابند Turn Off می شوند.
عده ای که می خوابند Hibernate می شوند.
عده ای که می خوابند Stand By می شوند.
دستۀ یکم عملا ً به خواب عمیقی کشیده می شوند که صبح هنگام به نظرشان شب خوابی ندیده اند ، این عده با صدای توپ و تانک هم تصمیمی مبنی بر بیدار شدن ندارند و تا زمانی که نیمۀ ساعت شنی خوابشان خالی نشود همچنان خوابند. دستۀ دوم عملا ً با فکر به مسایل طول روزشان می خوابند و همچنان ذهنشان درگیر همان اوضاع و احوال است و هیچ برنامه ای بسته نشده و هر آینه آمادگی کار مجدد دارند ، این عده همواره خوابی برای دیدن دارند. دستۀ سوم هم که عملا ً خواب نیستند و با هر تکان کوچکی مثل حرکت Mouse از جای می پرند و تن سیخ می کنند ، این عده همیشه در حسرت یک خواب راحتند و از محیط نا آرام پیرامون شاکی.

۱۳۸۷ فروردین ۵, دوشنبه

گاهی با زیاد تخیل کردن برای خودش آینده ای می ساخت ، عاشق می شد و عشق بازی می کرد ، پولدار می شد ، تحصیل کرده می شد ، به مسافرت می ر فت ، موفق می شد ... ولی همۀ این تخیل ها فقط با کمی واقعیت بر باد می رفت ؛ مبلغ قبض موبایلی که برای صحبت طولانی با یک نفر زیاد آمده بود و او توانایی پرداختش را نداشت .

۱۳۸۷ فروردین ۴, یکشنبه

۱۳۸۷ فروردین ۱, پنجشنبه

پروردگارا ! سلام ؛
در این روزگار که
" مردم همیشه در صحنه اند و حماسه ها می آفرینند "
" تفرقه نزد ایرانیان است و بس "
" تنها مفقودۀ ایرانی ها عشق است "
" بند نافمان را با باندبازی بریده اند "
" افسردگی مد شده است "
" سالی 82 درصد از جماعت زیر خط فقر در ایران کم می شود "
" همه مهندس و پزشک هستند "
" قشر تحصیل کرده ، قشر خاص جامعه نیست "
و خب چون مسببین و عاملین این روزگار زیادند و نمی توانی به همۀ آنها مرگ دهی !
مرا مرگ ده !
و تو ای آنکه مرا چال می کنی به روی سنگ قبرم با صدای بلند بنویس :
...
" لطفا وارد چمن نشوید "

۱۳۸۶ اسفند ۲۶, یکشنبه

مثل ماه ؛
مثل ماه است او
مثل ماه از دور زیباست
مثل ماه نورش را از خورشید می دزدد
مثل ماه چهره ای دارد سوراخ سوراخ و زشت ...

۱۳۸۶ اسفند ۲۴, جمعه

28

من از بیگانگی های عجیب و پوچ این ملت ندارم انتظاری
از این ماتم که
همچون من تو هم غربت نشینی و
زبانم را نمی فهمی ...
چنان بیگانه ای حتی
که نامم را نمی دانی .
[ شاعر: ؟ ]

۱۳۸۶ اسفند ۲۳, پنجشنبه

27

روز چهارشنبه ( یعنی دیروز ) محض تفنن با اتوبوس در شهر سیر کردم. بنابراین بلیط ( بلیت ) اتوبوس خریدم . بعد از مدت ها طرح روی بلیط ( بلیت ) عوض شده است ، که بد هم نیست. ولی آن موقع من بلافاصله بلیط برگرداندم تا پشتش را ببینم ( نمی دانم چرا ) پشت بلیط ها ( بلیت ها ) جمله هایی نوشته شده بود ، و من اول جملۀ آخرین بلیطم ( بلیتم ) را خواندم ( نمی دانم چرا )؛ نوشته بود :
------------------
" فقر زینت ایمان است "
------------------
بلیط ( بلیت ) اول را هم که به راننده دادم ، بنابراین نمی دانم چه بر روی آن نوشته شده بود. بر روی دیگر بلیط ها نوشته شده است :
" شهر خوب یافتنی نیست بلکه ساختنی است " / " با همسفران مدارا کن " / " نماز کلید بهشت است "

۱۳۸۶ اسفند ۲۲, چهارشنبه

26

« از رادیو »
گفتم بگو
سکوت کرد و رفت
و من همچنان گوش می کنم.
« من مخرب ؛ وارون »
گفتم نگو
می گفت که من رفتم
و او همچنان می گوید.

دوستی دارم که " زباله دان اطلاعات مزخرف " است. [ آخر هم نفهمیدم مزخرف با چه ز ذ ظ ض می نویسند. ]


وقتی به مادرم می گویم " خــــــــــــــر " بی درنگ خطاب به من می فرمایند " کره خــــــــــر " .

کودکان ساده لوح را باید سوزاند .

استادی داشتم که هر وقت از او می پرسیدیم " این کارها را انجام دهیم که به چه نتیجه ای برسیم ؟!! " می گفت : قرار نیست به نتیجه برسیم.

به این نتیجه رسیدم که ورزشکاران بچه هایی هستند که اندازه شان بزرگ شده است. ورزشکارانی موفق ترند که هوش بیشتری داشته باشند.

وقتی که جلوی آیینه می ایستم نمی دونم به چه چیزی نگاه می کنم که در طول روز خودم را به خاطر نمی آورم.

۱۳۸۶ اسفند ۲۰, دوشنبه

۱۳۸۶ اسفند ۱۸, شنبه

23

{ لاستیک به لاستیک میگه پلاستیک }
{ آب در حوضُ ما هندونه وار می چرخیم }
{ کله اش بوی کله پاچه می ده }
{ هر کی تنبونش چسبیده که جاذبه نکشدش پایین }
{ حرف مفت ، وبلاگ مفت }

ضرب المثل ، از مجموعه عاقل اندر شریف ، قد 178

۱۳۸۶ اسفند ۱۵, چهارشنبه

22

عشق یک رویداد عقلی است
وگرنه
این روزها گربه ها از همه عاشق ترند ، آن هم با صدای بلند.

۱۳۸۶ اسفند ۱۳, دوشنبه

20

هنگامی که با خودم فکر می کنم چه چیزی است که نمی گذارد مردها جدای از زن ها زندگی کنند ...
به این پاسخ می رسم ... هر آن چیزی که در مردها نیست.

پق. جابه جایی "مردها " و " زن ها " در این جمله هیچ خللی به وجود نمی آورد.

۱۳۸۶ اسفند ۱۱, شنبه

18

- بعضی از مجرد ها برای این ازدواج می کنند تا بتوانند از خاطرات دوران مجردی بگویند.
- من و بالشت و تختم در هم می پیچیم و خواب می بافیم.
- پدرسوخته بدون اینکه دل بده دل منو ورداشت و دِ بدو در رفت.
- چرا نظر منو نمی پرسی و خود سر می آی بیرون ؟